چند بار میشه خودارضایی کرد؟

با سلام خدمت دوستان عزیز و گرامی

میتوانم در روز یک دفعه خود ارضایی انجام دهم ؟

یا در هفته یک دفعه خود ارضایی انجام دهم ؟

این را هم بگویم که من قبلا خود ارضایی میکردم 

نظرتان چیست ؟

در مورد اینکه من خیلی کم و در زمان کوتاهی

خود ارضایی انجام بدهم ؟


پاسخ های مردم (۲۲)
حسن لوله
  • پنجشنبه ۲۷ شهریور ۹۳
  •  
  • ۰۱:۲۳

یه بار کمه ، سه بار در روز سه بار هم در شب ، هر چهارساعت یه بار ناشتا ،

مگه برنامه بدن سازیه که یه بار در روز خوبه، کمه، زیاده ؟؟؟؟؟


این همه همه جا دارن داد میزنن بده ، اخه ، چیزه ، بدبخت میشی ...

بی پرده بگم ، باشه با اجازه مدیر اخته میشی ، عقیم میشی، روزگارت سیاه میشه ....

اونوخت اومدی برنامه میخوای که روزی چند بارش خوبه ؟؟؟؟


یعنی خدا وکیلی من اینجا اعجوبه هایی دیدم که عمرا اگه نمونه خارجی داشته باشن !!!

چی ساختی خداااااااااا !!!؟؟؟

عاصی20
  • پنجشنبه ۲۷ شهریور ۹۳
  •  
  • ۰۱:۵۹
دختری یا پسر؟! )چه دختر خوبی! یا چه پسر خوبی!( اومده اول از ما اجازه بگیره!! من اجازه نمیدم! ببین الان میگی هفته ای یه بار، ولی تا اونجایی که میدونم، اینکار مثله اعتیاد میمونه، و کم کم بیشتر بهش وابسته میشی.خودت که میگی تجربه داری.پس باید بهتر از ما بدونی.و کلی عوارض دیگش...درضمن خودارضایی کردن حرامه، از خدا دورت میکنه...مواظب باش!
بوی یاس
  • پنجشنبه ۲۷ شهریور ۹۳
  •  
  • ۰۹:۵۹
یک بار نه ظلم به خودته  بیشترش کن هرچه بیشتر بهتر 
بانوی ایرانی
  • پنجشنبه ۲۷ شهریور ۹۳
  •  
  • ۱۰:۲۵
من چهل ساله هستم  بعد دیرم ازدواج کردم اولویتم شغل و بعد تحصیل بود  هشت سال  عنی از سن هجده سالگی تا بیست و سه تنها زندگی کردم تو خونه مجردی و با هم اتاقی تو شهر غربت نه دوست پسر داشتم نه به این مسائل فکر می کردم  نماز میخوندم ذهنم پاک پاک بود هنر یاد گرفتم درس و مطالعه تفریحات سالم مثل کوهنوردی و----- به خدا همه چیز ذهنه اگه ذهنتون رو تربیت کنید به طرف مسائل معنوی و مثبت اصلا سراغ اینکارا نمیرید من بارها و بارها با خواندن این مطاب خدا روشکر میکنم که چقدر در حق من لطف داشتودر تمام سالها به خوبی ازم مواظبت کرد یه چیز دیگه توتمام هشت سال رفت و آمدم  نذر کرده بودم هر موقع تورفت وبرگشت بدون هیچ مزاحمتی از طرف نامحرم به خونه برگشتم دو رکعت نماز شکر بخونم و اینکار رو کردم مگه ما جوان نبودیم غریزه نداشتیم مهم این بود که تونستیم مغزمون رو خوب کنترل کنیم و افسار نفسمون روداشته باشیم جمع بستم گفتم ما چون تو این سالها دوستان و هم اتاقی های من هم مثل من و حتی دردرجات بالاتر بودند
سلام
ممنون میشیم از تجریبات شما استفاده کنیم . اگه صلاح بدونید .
شاپرک1
  • پنجشنبه ۲۷ شهریور ۹۳
  •  
  • ۱۰:۵۶
خیلی ببخشید ولی واقعا سوال مسخره و الکی پرسیدی. هرکی به حلال وحروم خدااعتقادداشته باشه و خداترس باشه نه اینکارو انجام میده ونمیاد  بگه آره دوست عزیز خودارضایی کن، مگه آدمای بی اعتقاد و هرجوررسید که بخوان شمارو به اینکارتشویق کنن. حرام حرامه کم وزیاد و یکبار و صدبارهم نداره. حالاضررهاشم بجای خود.
دل شکسته
  • پنجشنبه ۲۷ شهریور ۹۳
  •  
  • ۱۱:۴۵
دیگه خسته شدم انقدر که خدا رو صدا زدم تا آدم مناسب ازدواج با منو قسمتم کنه. بیش از هر دلیلی من برای اینکه به درگاه خدا گناه نکنم میخوام ازدواج کنم ولی انگار خدا اصلا صدای منو نمیشنوه.بابا همه امامای ما تو سن پایین ازدواج کردن برای همین اصلا موقعیت گناه براشون به وجود نمیومد .دلم میخواست اونام تو شرایط ما با این همه زمینه گناه قرار میگرفتن وحق ازدواجم نداشتن ببینم میتونن گناه نکنن. خیلی از خدا دلم گرفته هرچی به سمتش میرم ازش دورتر میشم. به خدا هربار که نمیتونم جلوی خودمو بگیرمو مرتکب گناه میشم, میشینم زار میزنم میگم خدایا ما چه گناهی کردیم که تو این دوره زمونه زندگی میکنیم.به خدا ما جوونای ایران خیلی بدبختیم.تا حد عالی درس خوندیم جون کندیم سختی کشیدیم آخرم وضعمون اینه.منکه انقدر دست به دامن خدا و ائمه شدم و جواب نگرفتم دیگه خسته شدم.بعضی موقعا میگم بیخیال دیگه اگر میخواست بده براش کاری نداشت که بده.تو هر چقدرم که زار بزنی بازم اون سرنوشتی که برای تو رقم زده رو برات پیش میاره.حضرت علی خودش گفته که درمان خودارضایی فقط ازدواجه. به خدا انقدر پاک زندگی کردم که بتونم به وقتش زندگی سالمی داشته باشم ولی اطرافم رو که نگاه میکنم میبینم انگار دختر پسرای خطاکار انگار زندگی رو فرم تری دارن. من دیگه از گناه خسته شدم. خیلی توبه میکنم ولی هر چند وقت یه بار دیگه نمیتونم خودمو کنترل کنم. خدایا ازت دلگیرم...حس میکنم تو این دنیا به حال خودم رهام کردی...من از تو دست نمیکشم چون جز تو کسی رو ندارم ولی دیگه دارم ناامید میشم. بابا منم ببین .من اونقدرام بد نیستم که داری اینجوری مجازاتم میکنی.امام زمانمونو که ازمون گرفتی دلم میخواست حداقل ایشون بودن میرفتم خدمتشون یکم خودمو پیشش خالی میکردم.ما بدبختترین نسل زمینیم.امام که نداریم.به خاطر این همه گناه خدام که نگاهمون نمیکنه.پس ما روی این کره خاکی چه غلطی میکنیم.خدایا تموم کن این دنیای لعنتی رو.تموم کن تموم کن
دخمل بابا
  • پنجشنبه ۲۷ شهریور ۹۳
  •  
  • ۱۳:۱۷
به هیچ عنوان انجام نده چون هم الان دچار مشکل میشی هم تو زندگی زناشویی  بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــله
زری به بانوی ایرانی
  • پنجشنبه ۲۷ شهریور ۹۳
  •  
  • ۱۳:۳۰
سلام آجی، شما هم سن آجی بزرگه ی منید، حرفاتون صددرصد درسته. ولی آجی از 18 تا 23 سالگی میشه 5 سال نه هشت سال.
زری
  • پنجشنبه ۲۷ شهریور ۹۳
  •  
  • ۱۳:۳۲
از جواب دادن به این سوال خوشم نیومد. چون احساس کردم سوال کننده داره به شعور من خواننده توهین میکنه. اینم شد سوال آقای نجفی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟از شما بعید بود پستش کنید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1
بانوی ایرانی
  • پنجشنبه ۲۷ شهریور ۹۳
  •  
  • ۱۵:۲۱
سلام خدمت شما برادر بزرگوار تا اونجا که بتونم و سوادم اجازه بده در خدمت هستم 
اینجا یه نکته بگم ما هر روز و هر روز باید روی روح و روان و کمال خود کار کنیم  تا آخر عمر هیچ وقت نباید احساس کنیم  دیگه  معنوی شدیم و از این حرفها تمرین هر روزه اگه بتونید عادت کنید موقع طلوع آفتاب بیدار باشید  خیلی عالیه من این سعادت رو دارم  نزدیک دریا هستم بارها و بارها شاهد طلوع آفتاب در کنار دریا بودم اینقدر حس خوبیه کلا طبیعت خیلی حس خوبی میده تا فرصت گیر بیارم میرم کوهنوردی خدای من رو اوج قله و دیدن زیبایی های بکر چقدر انرژی میده من سالهاست دارم رو ذهنم کار میکنم یوگا میکنم و جالبه روز به روز خودم تغییرات بیشتری حس میکنم  دیگه کارهای آدمها و قضاوتهاشون و پرخاشگری هاشون اذیتم نمیکنه فقط براشون دعا می کنم که زودتر خدا بهشون لطف کنه دیروز من داشتم رانندگی میکردم با دخترم بود یه دفعه ماشین نقص فنی پیدا کرد و خاموش شد باور نمی کنید راننده ی مردی نبود از کنارم بگذره و فحش نده یا پرخاشگری نکنه من یه درجه هم عصبانی نشدم همه قضاوت می کردند بی محاکمه که من رانندگی بلد نیستم که گاوم که بد جایی ایستاد م یکی به خودش اجازه نداد بپرسه که خانم چرا اینجا ایستادید بعد با کمک دخترم ماشین رو هل دادیم بردیم یه گوشه تا تعمیرکار بیاد همه ما همینیم فوری قضاوت می کنیم   و احساس دانایی داریم و اولین قدم اینه باید یاد بگیریم فوری قضات نکنیم و سکوت رویاد بگیریم ویادمون باشه بیشتر از آلت تناسلی ذهن سکسیه اگه ذهن روبا فکرهای خوب مشغول کنیم محاله به این راهها بیفتیم ذهنی که با یاد خدا روشن بشه دیگه مسیرش رو بلد میشه
ا
نادیا
  • پنجشنبه ۲۷ شهریور ۹۳
  •  
  • ۱۵:۴۷
نه دوست عزیز به هیچ وجه این کار رو نکنید...
جدا از گناه بودن این کار به خاطر خودتون جسم و روحتون ترک کنید...
حسین .ط 
  • پنجشنبه ۲۷ شهریور ۹۳
  •  
  • ۱۵:۵۸
چه جالب!
نمیدونستم تو نسل گذشته چیزی تحت عنوان زندگی مجردی وجود داشته!
منظورم تو ایرانه
اونم برای یه خانم
.
آقا یا خانمی که سوالو مطرح کردی
من دکتری رو میشناختم که درباره این مورد"خود ارضایی" زیاد با هم صحبت میکردیم
حرفای جالبی میزد دربارش
ایشون اسم یه محقق معروف غربی رو آورد و گفت پیشتاز نگاه نوین به مسائل جنسیه
و نه تنها ایشون بلکه یه گله از محقق ها معتقد هستن خود ارضایی
عوارض نداره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ولی ما میدونیم که حداقل عوارضش مشکلاتیه که تو رده مشکلات روانی دسته بندی میشه
پس پیشنهاد میکنم سعی کنی دوری کنی از این کار
تنها نمون  بیکار نباش و فعالیت بدنی رو ببر بالا مثلا باشگاه برو
مطمئن باش اینقدر خسته میشی که فکرت سراغ اینجور چیزا نمیره!!
موفق باشی
ناشناس
  • پنجشنبه ۲۷ شهریور ۹۳
  •  
  • ۲۳:۳۵
بانوی ایرانی، جان کلام رو گفتند... مهم ذهن و فکره.
باید به ذهنت خوراک بدی... تا بیکار نباشه. گناه مستی میاره... بعدش دیگه فرق خوب و بد رو نمیتونی تشخیص بدی. مثل اینکه وارد یه جنگل تاریک بشی... بیرون اومدن و پیدا کردن نور دیگه با خداست... فقط از امام زمان بخواه کمکت کنه تا با نور خو بگیری و نزد او سرافکنده نباشی.
امام صادق (علیه‌السلام) فرموده اند: برای مومن چقدر زشت است که میل و رغبتی داشته باشد که او را به ذلت و خواری بکشاند.
نازی
  • جمعه ۲۸ شهریور ۹۳
  •  
  • ۰۵:۲۴
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام من واقعا ازتون راهنمایی میخوام.راستش مشکل من با مادر وخواهرای شوهرم هستش. من *********************** هستش.ما الان یک سال وسه ماه هستش که ازدواج کردیم. به دلیل وضع مالی نچندان خوب شوهرم ونبود پدرشوهرم، ما الان با مادر وخواهرای شوهرم تو یه خونه زندگی میکنیم.سه تا خواهرشوهر دارم ومادرشوهرم.ولی پدرشوهرم فوت شدن. مشکل من اینه که مادرشوهرم ودختراش خیلی تو کارمون دخالت میکنن. اصلا نشد یه بار درست حسابی تنهامون بذارن.شوهرم زیاد برخورد نمیکنه بلاخره مادروخواهراشن.ولی میدونم خودش ام زیاد راضی نیست. مثلا بعضی شبا مادرش نگهش میداره پیش خودشون وبهش میگه پیش ما بخواب ونمیذاره پیشم تو اتاقمون بخوابه! اگه شوهرم راضی نشه مامانش باهاش قهرمیکنه.تا حالا شده شوهرم چندشب پشت سرهم پیشم نخوابه ومامانش پیش خودشون واسش پهن میکنه.یعنی من موندم چکار کنم؟ تو یه سال وچندماه که ازدواج کردیم، هلاکم کردن باکارای بچگانشون. یا بدون در زدن میان تو اتاق خوابمون.تاحالا بارها شده من وشوهرم مثلا تنها باشیم ولی اینا همینجوری حتی نصف شب که خوابیم به یه بهونه ای بدون در زدن میان تو! یه بار درحال معاشغه مثلا بودیم.بازم خدارو شکر هنوز لخت نشده بودیم.خواهر شوهرم همینجوری اومد تو وخیلی رودار رفت طرف یخچال الکی گشت ورفت بیرون.ماهم معاشغه کوفتمون شد شوهرم برگشت منو دعوا کرد که چرا یخچال میذاری تو اتاقمون.حالا انگار من گذاشتمش! مامانش اومد گذاشت اصلا بدون اینکه اجازه بگیره وگف بیرون جا نداریم! یاچه میدونم خواهرشوهرم کمدش شکست، وسایلش واورد تو یکی از کمدای ما! وهربار منو شوهرم باشیم، به یه بهونه ای میاد سرکمدش.یعنی دیونم کردن.این درلعنتی هم تاحالا100بار درستش کردیم وقفلش شکست.وضع مالی شوهرم اصلا خوب نیس.دوست ندارم روش فشار بیارم.یا مثلا مادر شوهرم چندماه پیش اومدکل لوازم آرایشم رو شکوند ولباس خوابام رو انداخت بهم میگه تو نمیفهمی اینجا دخترام مجردن و تو رعایت نمیکنی.همش الکی میگه.اصلا من تاحالا کسی غیرازشوهرم،لباس خواباموندیده.فقط تو تنهاییامون آرایش میکنم.به شوهرم گفتم، گفت اشکال نداره خودم واست جدید میخرام.اصلا دیگه بیخیال شدم میدونم پولشونداره.من وشوهرم واقعا همدیگه رو دوست داریم ومشکلی باهم نداریم. تا حالا هروقت دعوامون شد، دلیل مادر وخواهراش بودن.وگرنه من اصلا اذیتش نمیکنم. الان جدیدا مادرشوهرم بهم میگه، پسرمو جادو کردی!! میاد تو اتاقم میگرده مثلا دنبال دعا،جادو چه میدونم! من اصلا از این کارا بلد نیستم. ولی اون بهم میگه پسرمو جادو کردی که اینقد میاد طرفت واز مادروخواهراش دور شده!!! دیگه واقعا خسته شدم.این قضیه ی جادو رو هنوز به شوهرم نگفتم.آخه اونم دیگه چقدر بین من ومادروخواهراش قرار بگیره؟! جدیدا اگه پیششون باشیم نمیذاره پیشه شوهرم بشینم! خودش مادرش ماد وسطمون میشینه! مثلا پسرشو جادو کردم! فقط وقتی که مثلا اگه خدا بخواد، تو اتاقمون تنها میشیم، میتونم یه کلوم باشوهرم حرف بزنم.تازه اگه به بهونه های مختلف ودقیقه به ساعت، صداش نکنن! اوفففففففف تو این یه سال وسه ماه جونم در اومد.باید چکار کنم؟؟؟؟؟؟ با این مادرشوهر ودختراش چکار کنم؟؟؟؟ باور کنید من دختر بدی نیستم.من تقصیری ندارم. خودشون باهام لج کردن!
سلام
http://khbartar.blog.ir/post/1332
مرجانه
  • جمعه ۲۸ شهریور ۹۳
  •  
  • ۱۰:۱۴
اومدی در بقالی ؟سر چی چونه میزنی؟ما میایم تو این سایت تا اشتباهات قبلیمونو کنار بذاریم و یا بتونیم تجربیات خودمون اشتراک بذاریم بعد جنابعالی اومدی میگی این کار خاک بر سری و چن بار تکرار کنم؟خوبه که همه جا میگن نکن برادر من .عیبه زشته .اصلا ا حالا به عواقبش فکر کردی ؟به حق چیزهای ندیده ونشنیده!!!!!!!!!!
محمدطاها به دلشکسته
  • شنبه ۲۹ شهریور ۹۳
  •  
  • ۱۰:۴۷
ناامید نشین
میدونم شرایطتتون سخته 
میدونم شرایط دخترها سخت تره چون نمیتونن هیچ اعتراضی بکنن
ولی سعی کنین از جامعه کناره نگیرین
دانشگاه و درس رو جدی بگیرین
خودتون رو مشغول کنین
باشگاه برین
کلاس برین
تعداد دوستاتون رو زیاد کنین
عوامل خودارضایی رو از خودتون دور کنین(فیلم و عکس و..)
خواستگارهاتون رو صرف اینکه قیافه خوبین دارن یا وضع مالی توپی ندارن رد نکنین
به کسی که فکر میکنین انسانیت داره و مسئولیت پذیره جواب مثبت بدین
ازدواج کنین همه این حس های بد ازتون دور میشه
نماز بخونین حتی اگر خودارضایی میکنین
رابطتون رو با خدا قطع نکنین حتی اگر ازش دلگیرین
باهاش حرف بزنین مطمئنا مصلحت شما رو میخواد
هر وقتم دلتون گرفت بیاین تو این سایت و با بچه ها حرف بزنین
همه ی ما مشکلاتی داریم به نوعی
نباید کم بیاریم
بانوی ایرانی
  • شنبه ۲۹ شهریور ۹۳
  •  
  • ۱۳:۰۲
به زری جون
 از نکته سنجیت خوشم اومد همون هشت سال چها رسال درس چهار سال طرح در مناطق محروم و دور افتاده 
به حسین ط 
برادر زمان ما دانشگاه آزاد رو اصلا قبول نداشتند همه تحصیلکرده های دانشگاه دولتی اون زمان تجربه زندگی مجردی رو دارند تازه بعدش باید برای دولت  طرح می گذراندیم  اما بهترین زمان عمرم اون دوران بود من از شهرمون موقع تحصیل پنج و نیم ساعت و موقع طرح هشت ساعت فاصله داشتم  و رفت و آمد ممکن نبود دوران دانشجوئی  از سه تا پنج نفر تو یه اتاق بودیم بگو و بخند و تفریح سالم و درس با بهترین نمره و بدون هیچ گونه حاشیه زندگی واقعا به تمام معنا سالم  تو طرح هم یه هم اتاقی داشتم  بسیار هنرمند و با ایمان  اول که چون منطقه محروم بود و بسیار به ما نیاز داشتند در هفته  بیشتر از چهل ساعت کار می کردیم و اوقات فراغت هم من از دوستم هنر یاد می گرفتم و اون از من آشپزی تو شهری که بودیم هم سنهای ما که مجرد بودند و از شهرهای مختلف زیاد بودند رفت و آمد با اونام خیلی با صفا بود 
زری به بانوی ایرانی
  • شنبه ۲۹ شهریور ۹۳
  •  
  • ۱۹:۳۷
خواهش میکنم، همین نکته سنجی تا حالا خیلی به ضررم تموم شده.
...
  • شنبه ۲۹ شهریور ۹۳
  •  
  • ۲۰:۲۵
آقای نجفی من تو یکی ازپستا در مورد مشکلم، خجالتی بودن شوهرم گفتم .من واقعا نمیدونم چکار کنم،ازتون کمک خواسته بودم،چرا پستش نکردین؟؟؟؟ یادم نمیاد توکدوم پست مطرحش کردم.اگه میشه پستش کنید مشکلمو.ممنون
سلام
با عرض پوزش از تاخیر پیش اومده : 
http://khbartar.blog.ir/post/1333
---
  • یکشنبه ۳۰ شهریور ۹۳
  •  
  • ۱۳:۴۵
جواب سوالتون:نه.
yas007
  • یکشنبه ۳۰ شهریور ۹۳
  •  
  • ۲۲:۰۵
@دلسوخته:
نمیدونم چی بگم عزیزم...شاید پشت همه اینا حکمتی باشه که درکش تو شرایط فعلی غیرممکنه
ولی واقعا واسه منم سواله...اگه خود خدا بخواد که نیست هست میشه
پس ینی با وجود دعاهای ما خدا نمیخواد که نمیشه؟....واسه خدا که کاری نداره!
ولی بازم خدا رو شکر... همیشه ازش میخوام ما رو به چیزی که در توانمون نیست آزمایش نکنه!

اشکان
  • پنجشنبه ۱۱ شهریور ۹۵
  •  
  • ۱۱:۲۹
یه بار در روز کاری نداره که،من خودم حتی 11 بار در روز انجام دادم اون روز عین یه جنازه شهوت پرست بودم :( البته الان ترک کردم(در واقع تو دوران ترکم).